سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

پل دوره صفویه در روستای برغان از توابع شهرستان ساوجبلاغ  

حکایت روستایی کوچک در ساوجبلاغ که منطقه گردشگری ملی شد

محمود رضا عباسی

امروزه در جهان اهمیت و ارزش صنعت توریسم بر هیچ کس پوشیده نیست، از این‌رو همواره در کانون توجه مسئولان در سراسر جهان قرار گرفته است. البته کشور ما نیز از این اصل مستثنی نبوده و همواره متولیان و مسئولان امر در تلاش هستند که این صنعت گسترده و اشتغالزا و پردرآمد در کشور ما هم رونق داشته باشد، یکی از بهترین و شایسته‌ترین کارهای انجام شده مطالعه و شناسایی مناطق جاذب گردشگری و از جمله تعیین روستاهای هدف گردشگری در کشور است که واقعاً هر یک از این روستاها که به لحاظ طبیعت، تاریخ، آداب و رسوم و سایر معیارها که از روستاهای هدف گردشگری محسوب شده‌اند واقعاً جالب، جذاب و دیدنی است. حتماً اسم و آوازه گوجه‌سبز و آلوی برغان به گوشتان رسیده است. روستای کهن و آباد برغان یکی از مشهورترین روستاهای شهرستان ساوجبلاغ، بخش چندار آن شهرستان است که البته در تقسیمات جدید دیگر باید گفت در استان البرز واقع شده اما به دلیل نزدیکی به تهران در ایام تعطیلات میزبان تهرانی‌های زیادی است. برغان از شمال به جبال طالقان، از جنوب به کوهپایه‌های شمالی کرج، از شرق به کوه‌های دروان و از غرب به ناحیه کوهستانی ولیان و شرق کردان محدود است.

ارتباط برغان با مرکز شهرستان ساوجبلاغ و هشتگرد از طریق جاده کردان به برغان برقرار است. این راه آسفالته پس از جدا شدن از جاده کرج - قزوین و گذشتن از پل اتوبان تهران –قزوین حدود 25 کیلومتر درون دره امتداد می‌یابد و در مسیر خود نخست از شهرک کردان می‌گذرد سپس در دهانه دره‌ای سرسبز و در حاشیه رودخانه‌ای سیلابی ادامه می‌یابد، سرانجام پس از پشت سر نهادن روستاهای پائین ده به مرکز دهستان برغان می‌رسد. راه کردان – برغان در مسیر خود به سه راه فرعی متصل است. یکی به روستای اغشت می‌رود. دیگری به روستای ورده و سومی به قریه سورهه. علاوه بر راه غربی که قدمتی بسیار دارد دو راه کوهستانی از سمت جنوب رابط برغان با کرج است. یکی در نزدیکی ده به جاده‌ای آسفالته می‌پیوندد و به راه دوآسیاب مشهور است و دیگری از باغستان سر درمی‌آورد. فاصله روستا از طریق جاده باغستان تا کرج 15کیلومتر است. بخشی از مسیر کوهستانی راه باغستان برغان در زبان اهالی بشم نامیده می‌شود و شاخه‌ای از آن به روستای آتشگاه و نورجان و دروان متصل است.

برغان در محل تلاقی دو رودخانه و در آبرفت این دو آرمیده است، رودخانه‌ای شرقی - غربی و رودخانه‌ای شمالی - جنوبی. رود شرقی از  روستای برغان از توابع شهرستان ساوجبلاغ در استان البرزسمت دروان می‌آید و سرچشمه آن کوه‌های کاهار بزرگ در منطقه کلوان و کاهار کوچک است که هر دو بیش از چهار هزار متر ارتفاع دارد. این رود طولانی در مسیر خود به ده‌ها دره پر آب که از قله‌های متعدد در رشته کوه البرز مرکزی منشعب شده متصل است. اهالی به رودخانه شرقی رودخانه دروان می‌گویند. این رود پس از رسیدن به برغان به رودخانه‌های کوچک سرهه، ورده، اغشت و چندین رود کوچک می‌پیوندد و سرانجام رودخانه کردان نامیده می‌شود و در فصل پرآبی ‌به دریاچه نمک در قم می‌ریزد اما سرچشمه رود شمالی کوه‌های هزار بندسنج و شیوار است که از روستاهای سنج و سورهه می‌گذرد و در برغان به رودخانه دروان می‌ریزد. در گذشته آب زلال و شیرین این رودها نوشیدنی بود و سبوهای ساکنان روستاهای حاشیه آنها از چشمه‌های خنک و بی‌شمار این آب خوشگوار و سبک، پر می‌شده است. آب همه رودهای دهستان برغان با بندهای بسیار، منشعب و راهی باغ‌های حاصلخیز و جنگلوار دو سوی رودخانه می‌شود.

نام برغان نیز از همین انشعابات رودخانه پدید آمده است زیرا در فارسی پهلوی، زبانی که زرتشتیان این ناحیه بدان سخن می‌گفتند ورغ یا برغ به معنی بند یا چوب‌هایی است که به منظور بستن آب روی آن گذاشته می‌شود که در نتیجه آن آب رود راهی نهر و سپس باغ‌ها می‌شود. با این حساب باید برغان را مکانی دارای آبندها و سدبندهای چوبین معنی کرد. یک وجه تسمیه کلمه برغان چنین است قسمت اول (بر) و دیگری (غان) بر کوتاه شده بارو به معنی قلعه است و غان تغییر شکل یافته گان یا کان پسوند مکان و مجموعاً به معنی جایی که بارو و قلعه دارد. البته در متون تاریخی قدیم از وجود قلعه‌های کوهستانی در ناحیه البرز به کثرت یاد شده است. سراسر تاریخ حاکی از آن است که پادشاهان مازندران از جمله دیلمیان، علویان، زیاریان و همچنین فرق اسلامی همچون اسماعیلیان و زیدیه و حاکمان وقت همچون سلاجقه و مغولان بارها بر سر تصرف و دستیابی به قلاع منطقه کوهستانی البرز جنگ و نزاع کرده‌اند. برغان نیز یکی از این قلاع بوده است. هنوز هم در محل تپه‌ای وجود دارد که به آن قلع می‌گویند و محتمل است در کلمه کش کلا که در سمت جنوبی همین تپه واقع است کلاً تغییر شکل یافته قلعه باشد و به یقین می‌توان چنین گفت که بارویی محله‌های اصلی ده را محصور می‌کرده  است محتملاً این قلعه در لشکرکشی هولاکوخان به الموت و یا در حوادث دوره امیر تیمور گورکانی سوخته و تخریب شده است. گاه آثار سوختگی در زیر خاک‌های کش کلا در هنگام خانه‌سازی مشاهده می‌شود.

برغان دو محله متصل به هم دارد. بالامحله، پائین محله، هر دو محله را کوچه‌ای پهن و بلند به هم می‌پیوندد. در دو سمت این کوچه شرقی - غربی دکان‌ها، کاروانسراها، میدانک‌ها و منازل بسیار قرار داشت که اکنون کمتر اثری از آنها باقی است. میدان نیز به این کوچه متصل است و بیشتر کوچه‌های فرعی و کوچه باغ‌های خاطره‌انگیز و پرپیچ و خم، سری به آن دارد. اکنون پس از میدان نخست ده که مدخل روستا از سمت غرب است، پل صفوی و دالان مسجد جامع و تکیه پائین قرار دارد و پس از راهروی سرپوشیده، کوچه‌ای بلند و سراسری ابتدا و انتهای ده را به هم متصل می‌سازد. در میانه ده میدان محله بالا و حسینیه اعظم و راه جنوبی بشم از طریق یک پل قدیمی قرار دارد و کوچه از سمت شرق به باغ‌های محله بالا و راه مال‌روی روستاهای بالادست منتهی می‌شود. در شرقی‌ترین نقطه ده نیز یک مسجد وجود دارد که چناری کهن در آن است که شاید قدمت آن بیش از 2 هزار سال باشد. سابقاً در کنار این مسجد قدیمی که با ارسی و تیر و چوب بود، حمام خزینه و آسیاب و نهر آن مشهور به کله زنان واقع بود که مجموعه‌ای بدیع و تاریخی بود. وجود سه مسجد، دو حسینیه بزرگ، چندین گورستان در مکان‌های مختلف ده، وسعت باغ‌ها در مسیر دو رودخانه، خانه باغ‌های درون ده، دکان‌هاو کاروانسراهای متعدد، مکتبخانه‌های بسیار و سپس مدارس بیانگر آن است که ده در گذشته‌ای نه چندان دور گستردگی و جمعیت بسیار داشته است و همین رونق و آبادانی سبب می‌شده که برغان از قرن‌ها پیش با مراکز تمدن ایران کهن، گیلان و مازندران و طالقان از سوی شمال، ری از سمت جنوب و قزوین از سوی غرب مراوده‌ای گسترده داشته باشد و به تجارت و تبادلات فرهنگی بپردازد.

یک شاخه از علمای بزرگ برغان نیز نخست مازندرانی بوده، سپس طالقانی، قزوینی و برغانی. این خاندان در همه جای طالقان، برغان، قزوین و حتی تهران گسترده بوده و نفوذ داشته‌اند. فرزندان علمای این خاندان همه درس خواندگان قزوین، قم و اصفهان حتی کربلا و نجف بوده‌اند. رفت و آمد برغانی‌ها در کرج، کلاک، حصارک و نواحی قدیمی شهر کرج بسیار بوده است. بدون شک کاروان‌هایی که مسیر ری - قزوین را ‌می‌پیموده‌اند یا سردارانی که از جنوب و شرق و غرب به قزوین و شمال کشور لشکر می‌کشیده‌اند یا برعکس از مازندران راهی مرکز ایران و غرب می‌شده‌اند در سر راه خود از دره ثروتمند و پر نعمت برغان رود، طبیعت زیبا و آب چشمه‌ساران گوارای آن چشم نمی‌پوشیده‌اند و دست خالی نمی‌رفته‌اند. در واقع دهستان برغان از دیرباز رونق اقتصادی و اجتماعی بسیار داشته است این را به گواهی تنوع صنایع و بقایای بازارچه و کاروانسراها در برغان می‌توان دریافت. اکنون بسیاری از اهالی از صنعتگران و خرید و فروش کالاهایی که از اطراف به برغان سرازیر یا در این‌جا تولید می‌شده سخن می‌گویند.

پارچه بافی بویژه کرباس و تولید پارچه‌های پشمی و حتی ابریشمی، بافتن جوراب و شال و ترمه، جاجیم و موج رنگرزی، خراطی، سنگ‌تراشی، کم‌کشی، شیشه‌سازی و سایر صنایع از روستاهای اطراف حتی ری و تهران و قزوین وجود داشته است. هنوز هم در دنباله نام بسیاری از پیرمردان یا پدران آنها نسبت‌های آسیابان، تخته‌بند، گیوه‌کش، شلینگر، شال‌باف، باروت‌کوب، مسگر، رنگرز دیده می‌شود. جالب آنکه یکی از صنایع بسیار رایج تولید ابریشم بوده و ظاهراً این صنعت تا این اواخر رونق داشته است. علاوه بر مشاغل و صنعت، باغداری و کشاورزی و تولید محصولات باغی خشکبار و چوب گسترشی درخور داشته و دارد. املاک برغان به سه دسته تقسیم می‌شد. املاک بزرگ، املاک وقفی و خرده مالکی که غلبه با خرده مالکی بوده است. همین رونق اقتصادی باعث می‌شده که برغان از گذشته‌ای دور محل تلاقی کسبه و مکان  مبادله های کوه‌نشینان طالقان، دشت‌نشینان ساوجبلاغ، روستاهای ری، کن، کرج، کلاک و مازندران باشد. هنوز هم در خاطره پیرمردان صدای پای کاروانیان، اسب‌ها، قاطرها و چارپایان بارکش که از بام تا شام در روستا آمد و شد داشتند و در کاروانسراها اطراق  می نمودند طنین‌انداز است.

برغان به ویژه پس از صفویه گستردگی و رونق بسیار یافته و از لحاظ اقتصادی و فرهنگی شکوه و عظمتی درخور داشته است. از این رو مرکز اداری و  فرهنگی، نظامی و حکومتی تمام روستاهای اطراف حتی کرج بوده است. آن گونه که مؤلفان عصر قاجاری برغان را از قرای بزرگ دارالخلافه نامیده‌اند در تقسیمات اداری جدید برغان سال‌ها جزو شهرستان کرج و بخش هشتگرد بوده است و مجموعه دهستان برغان مراکز جمعیتی مهم پایتخت محسوب می‌شده است و از سال 1368 که شهرستان ساوجبلاغ از کرج استقلال یافت برغان جزئی از بخش چندار این شهرستان گردید و در تاریخ 27 دی‌ماه 1385 هیئت وزیران برغان را یکی از مناطق گردشگری در سطح ملی نامیده و برای توسعه آن طرح‌هایی در دست اقدام قرار گرفت. بی‌شک وجود تفرجگاه‌های کنار رودخانه، جغرافیای متنوع، هوای لطیف و ملایم، آثار کهن و تاریخی و وفور محصولات روستایی هر بیننده مشتاق را برمی‌انگیزد که به تماشای این روستای کهن پای پیش نهد و ساعاتی در آن به تفرج و تماشا بپردازد و با مردم مهمانپذیر و متمدن برغان دیدار کند. (روزنامه ایران ویژه نامه استان تهران ش 5116).


نوشته شده در  دوشنبه 91/4/26ساعت  3:58 عصر  توسط حسین عسکری 
  نظرات دیگران()


فهرست همه یادداشت های این وبلاگ
آیت الله سید رضا حسینی زابلی و تجددگریزی در شهر کرج
تطهیر ترور فاتح یزدی و چریک های فدایی خلق در خبرگزاری تسنیم
نشست علمی درباره کتاب اشتهارد نوشته محمد پارسانسب
بازتاب انتشار کتاب تاریخ هشتگرد نوشته حسین عسکری - 1
یادداشت های حسین عسکری درباره محمدصادق فاتح یزدی
سندی تازه از سردار شهید شعبان علی نژادفلاح
اهل توقف طالقان به روایت استاد دکتر حکمت اله ملاصالحی
دانلود نسخه pdf کتاب های حسین عسکری
کانال تلگرامی و صفحه های اینستاگرام و آپارات البرز پژوهی
شناسنامه وبلاگ البرز پژوهی
[عناوین آرشیوشده]